رشد و توسعه ی سرزمین کهنسال ما،ضامن عزت این مرز و بوم و رفاه و سعادت ملت ایران خواهد بود.خوشبختانه این وطن،با دلایلی روشن و قابل قبول،تمام ظرفیت ها و امکانات لازم برای رشد و ترقی را نیز داراست.از همین روی ملیون و میهن دوستان تلاش کرده و می کنند تا کشور را به سوی جاده ترقی و توسعه رهنمون سازند. از همین نقطه و بر همین اساس است که مبارزات سیاسی ملیون وطن خواه ایران با مخالفان پیشرفت و توسعه، اعم از سودجویان خارجی و یا عوامل داخلی آنها آغاز می گردد.
نگاهی به تاریخ جهان نشان می دهد که اعتلا و پیشرفت کشور ها و توسعه پایدار در آن ها در سایه حکومت های قانون مدار برخاسته از رای و اراده شهروندان ،یعنی در جوامع بهره مند از دموکراسی و حاکمیت ملی تحقق می یابد.ممکن است در نظام های دیکتاتوری هم توسعه های آمرانه در بعضی از برهه ها و در برخی از کشورها دیده شود، ولی این گونه توسعه های آمرانه، تک بعدی،ناپایدار و مقطعی هستند و تداوم ندارندو راه به جایی نمی برند.به عنوان نمونه بارز در زمینه توسعه پایدار می توان از کشورهای اروپایی نام برد.اروپا در قرون وسطی ،بیش از ده قرن زیر سلطه ی کلیسا و حکومت های استبدادی مرتجع وابسته به کلیسا درجا می زد.پس از طی آن دوران سیاه،از قرن پانزدهم به بعد به تدریج در کشور های اروپایی سلطه کلیسا و حکومت های استبدادی وابسته به آن برکنار شدند و ارکان دموکراسی مانند قانون اساسی،پارلمان،احزاب و مطبوعات آزاد شکل گرفتند.به برکت تحقق مردم سالاری،جوامع اروپایی در شاه راه ترقی و توسعه ی واقعی و پایدار قرار گرفتند.از اواخر قرن هفدهم،اختراع ماشین بخار نیز بر سرعت چرخ های توسعه آن ها افزود و در رسیدن جوامع اروپایی به شرایط پیشرفته و مطلوب و خوشبختی شهروندان کمک نمود.
در سرزمین ما ایران اندیشه ترقی خواهی و فکر دموکراسی از حدود یکصد و پنجاه سال قبل،چند دهه قبل از انقلاب مشروطیت،خود را نشان داد و بالندگی آغاز کرد.سر انجام اندیشه آزادی و مطالبه مردم سالاری در سال ۱۲۸۵ به بار نشست و به پیروزی انقلاب مشروطیت منتهی گردید.البته باید در نظر داشت که جنگ پیدا و پنهان قدرت های اثر گذار آن زمان یعنی دولتین روس و انگلیس در رویداد های ایران بی تاثیر نبود،کما اینکه،اندک زمانی پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس اول شورای ملی،محمد علیشاه قاجار با تحریک و حمایت روس ها مشروطیت را ملغی اعلام کرد و مجلس را به توپ بست و به قلع و قمع و کشتار آزادیخواهان پرداخت و بدین گونه دوران استبداد صغیر رقم خورد. دیری نگذشت که با همت و قیام آزادیخواهان وطن دوست و حرکت آنان از آذربایجان وگیلان و فارس به طرف تهران محمد علیشاه متواری و به سفارت روس پناهنده شد و مشروطیت اعاده گشت.هنوز نهال نو پای آزادی به سایه گستری و استواری نرسیده بود که کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضا خان و سید ضیاء با هدایت انگلیس ها ارکان مردم سالاری و مشروطیت را تعطیل و حکومت فردی و استبدادی را این بار با ظاهر مشروطیت تا مدت ۲۰ سال بر کشور تحمیل نمود.در شهریور ۱۳۲۰ با اشغال خاک ایران توسط متفقین،حکومت دیکتاتوری رضا شاه ساقط گردید و همان نیروهای اشغال گر فرزندش را به جای او بر اریکه سلطنت نشاندند.در سال های پس از سقوط رضا شاه، مجددا نسیمی از آزادی در فضای ایران وزیدن آغاز کرد.در چنان فضایی در سال های دهه ۲۰ نهضت ملی ایران شکل گرفت،که در ابتدای سال ۱۳۳۰ به تشکیل دولت ملی مصدق منتهی گردید.دولت ملی در مدت ۲۸ ماه قدرت خود،گام های بلندی در مسیر تحقق آزادی و استقلال و توسعه و اعتلای ایران برداشت.اما در ۲۸ مرداد۱۳۳۲ کودتای انگلیس و آمریکا، با همکاری ایادی داخلی آنان،راه آزادی و مردم سالاری و اعتلا را بر ملت ایران بست و بساط اختناق و دیکتاتوری ۲۵ ساله را در میهن ما پهن کرد، نتیجه ی عملکرد رژیم برخاسته از آن کودتا،سوق دادن ملت ما به سوی انقلاب بهمن ۵۷ بود.انقلابی که از طرف مردم با شعار استقلال و آزادی شروع شد،اما توسط اقتدار گرایان دست یافته به اهرم های قدرت ربوده شد و به کژراهه رفت و به اهداف ملت ایران پشت پا زده شد. اکنون ۴۵ سال از استیلای حکومت جمهوری اسلامی سپری شده و در نتیجه سیاست های غلط حاکمان جمهوری اسلامی و قدرتمداران برخاسته از انقلاب،کشتی کشور در زمینه های مختلف به گل نشسته است.از لحاظ اقتصادی،طی این مدت، ارزش پول ما در برابر ارزهای خارجی،هزاران مرتبه تنزل یافته،تولید داخلی ویران گشته،فسادهای مالی باور نکردنی و غارت اموال عمومی به امری رایج تبدیل شده، کمر ملت ایران زیر بار تورم وگرانی روز افزون و طاقت فرسا و فقر و بیکاری وحشتناک خم گردیده است.از نظر سیاست خارجی به جای تعامل محترمانه و خردمندانه با جامعه جهانی و کشورهای منطقه ، با اکثر کشورهای همسایه و اغلب جهانیان در حال منازعه و مخاصمه بوده و مورد تحریم قرار داریم.مداخلات جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه بر پایه تصورات ایدئولوژیک،با هزینه های گزاف از جیب ملت ایران صورت گرفته و همچنان صورت می گیرد.این مداخلات، علاوه بر خسارات مالی و جانی،امنیت ملی سرزمین ما را هم در معرض خطرات جدی قرار می دهد.سیاست خارجی ما تنها در روابط با روسیه و چین تعریف می شود.روابطی که از جنس زیر سلطه بودن و باج دادن و تن دادن به اجحافات آنان شکل گرفته است.در زمینه سیاست داخلی، جمهوری اسلامی به جای احترام گذاشتن به ملت ایران و حفظ منافع ملی و توجه نمودن به خواسته های بر حق مردم و رعایت حقوق و آزادی های اولیه و انسانی آنان،برنامه خود را بر اساس سرکوب و اعمال خشونت، ایجاد رعب و وحشت،بازداشت و شکنجه و اعدام پایه گذاری کرده و پیش می برد.برای مجبور کردن بانوان به حجاب اجباری،هر روز آنان را مورد ضرب وشتم وبازداشت قرار می دهند،وفیلم های تاثر آور این بر خورد ها در رسانه های بین المللی،حیثیت و شان ملت بزرگ و با فرهنگ ایران را در انظار جهانیان مخدوش کرده و زیر سئوال می برد.ندانم کاری ها و اقدامات کارشناسی نشده و غیر علمی،محیط زیست کشور را دچار مخاطرات عظیم و ویرانگر نموده است.فرار گسترده مغز ها به ویژه پزشکان و مهندسان و دانشمندان در رشته های مختلف،از کشور به علت شرایط نا هنجار موجود تا آنجاست که حدود ده در صد از جمعیت ایران که اکثر آن ها افراد نخبه و آینده ساز برای جامعه هستند،در خارج از مرز ها و در کشور های مختلف جهان پراکنده شده اند.واضح است که این مسئله چه لطمات جبران نا پذیری به امر سازندگی و تعالی این سرزمین وارد می نماید.
حکومت جمهوری اسلامی برای مقابله این بحران ها که خودش ایجاد کننده آنهاست،هیچ طرح و برنامه و توانی ندارد. بی کفایتی تا آنجاست که نه تنها از اداره کشور و نیازهای مردم ،بلکه از حفظ جان مقامات ارشد و نظامیان بلند مرتبه خود نیز عاجز است.به عبارت دیگر،باید گفت که حکومت برای خود آینده ای باقی نگذاشته و رفتنی است.تغییر و تحول در ساختار معیوب مدیریت کشور جبر زمان بوده و گریز ناپذیر است. در این گردنه خطیر و حساس تاریخ،ملت ایران باید هوشیارانه و خردمندانه عمل نماید.تا دور تسلسل باطل و گرفتاری تاریخی که طی ۱۵۰ سال گذشته از تحقق مردم سالاری و حاکمیت ملی جلوگیری نموده باز هم تکرار نشود.در تغییر وتحول آینده مردم ایران باید به هیچ وجه از کسب آزادی،استقلال،عدالت اجتماعی،جدایی دین از حکومت،حفظ یک پارچگی سرزمینی و استقرار حاکمیت ملی در نظام برخاسته از رای و انتخاب ادواری خود کوتاه نیایند.و مراقب باشند تا در آینده عنان اختیار کشور در دست کسانی که به دموکراسی و استقلال کمترین باوری ندارند قرار نگیرد. جامعه امروز ایران جامعه ای متکثر است و از احزاب با طرز تفکرهای متفاوت و اقوام مختلف و جوامع مدنی گوناگون و نسل جوانی که خواهان زندگی متعارف می باشد، تشکیل یافته است.واضح است که به حکم موازین دموکراسی همه ی این تفکرات مختلف،حق فعالیت در راستای اهداف خود و حق ابراز عقیده دارند.اما وطن خواهان آینده نگری که به آزادی و استقلال و عدم وابستکی و حاکمیت ملی بر اساس رای و انتخاب ملت باور دارند ،نمی توانند برای ساختن ایران آزاد آینده با کسانی که طرز تفکری مغایر با آزادی و استقلال و حاکمیت ملی دارند متحد و همراه شوند.این «راه» است که «همراه» را معین می کند.ملیون چگونه می توانند اجازه دهند که تلاش هایشان مورد سوء استفاده قرار گرفته و باز هم«همه با هم» سال ۵۷ و نتایج اسفبار آن تکرار شود.صف ها باید برای مردم مشخص باشد.این گرایش و اقبال ملت ایران به صف هاست که باید تعیین کننده باشد.
به معتقدان حکومت دینی که کارنامه ی پر از فساد و نتایج عملکرد ناشایست آنان در این ۴۵ سال به گونه ای هویدا گشته که نیازی به توضیح ندارد،چگونه می توان امید داشت؟با سلطنت خواهان که در واقع چگونگی حکومت اقتدار گرایانه آنان در مدت ۷۲ سال فاصله بین انقلاب مشروطیت تا انقلاب ۵۷، علاوه بر استبداد و دیکتاتوری و انواع مفاسد،موجب از دست رفتن بخش های ارزنده ای از خاک ایران شده و نیز نوع رفتارشان، به شرایط اسفبار کنونی منتهی گردیده،چگونه می توان همراه شد؟از کسانی که یک پارچگی این سرزمین و یگانگی ملت ایران را نشانه گرفته و از ملیت های ایران سخن می گویند و دانسته یا ندانسته تیشه به ریشه موجودیت وطن باستانی ما می کوبندچه انتظاری می توان داشت؟ به کسانی که با حرکت مسلحانه ،خشونت طلبی،تنش آفرینی و همکاری با قدرت های بیگانه، نیروهای فراوانی را به گمراهی برده و از جنبش مدنی و آزادیخواهانه ملت ایران دور کردند و جز به دیکتاتوری از نوع دیگر فکر نمی کنند چگونه می توان برای دستیابی به دموکراسی اطمینان پیدا کرد؟. ما با اعتقاد کامل به موازین دموکراسی،حضور و وجود افکار و اندیشه های مختلف در جامعه را پذیرا هستیم.اما نمی توانیم با نحله های فکری که آینده کشور را از آزادی و استقلال ،حاکمیت ملی ،یکپارچگی سرزمینی ،جدایی دین از حکومت و نظام انتخابی با رای مردم یعنی نظام جمهوری فاصله دارند اتحاد و همراهی داشته باشیم .تجربه شکست خورده «همه با هم» در انقلاب ۵۷ در جلوی چشم ماست.
جبهه ملی ایران به منظور پیشگیری از هر شکلی از اقتدارگرایی و با هدف دستیابی به حاکمیت ملی و مردم سالاری در فردای ایران ،فارغ از هر گونه برتری جویی سازمانی ،پیشنهاد تشکیل یک «کنگره ملی» را ارائه نموده است.بر اساس این پیشنهاد مجمعی از نمایندگان منتخب احزاب ، جوامع مدنی،اتحادیه های صنفی،سندیکا ها و اقشار مختلف جامعه می توانند در شرایط مقتضی ، تحت عنوان «کنگره ملی» در کنار هم قرار گرفته و مراحل تغییر و تحول در کشور را به پیش ببرند.بدین شکل،اولین سنگ بنای فردای ایران بر اساس شاخصه های مردم سالاری بر زمین نهاده خواهد شد.